به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ اسلامگرایی به عنوان کنشگری سیاسی و اجتماعی مبتنی بر تفکر و روحیه اسلامی در ترکیه معاصر همزاد و همراه تاسیس جمهوری ترکیه است. روحیه و یا در عبارت دقیقتر اندیشه اسلامگرایی و کنش اسلامی ریشه در دوره متاخر حکومت عثمانی دارد که عرصه سیاست و دولت ورزی عثمانی صحنه مقابله و کشمکش اندیشه های اسلامی مبتنی بر اسلام و اندیشه های غربگرایانه مبتنی بر اومانیسم غربی بود.
با فروپاشی عثمانی و مورد تهدید واقع شدن کیان و هستی خارجی آنچه که امروز به عنوان دولت ترکیه شناخته میشود توسط صلیبیون، روح جهاد و ملی گرایی هر دو به یکباره به حرکت در آمده و با عقب نشاندن دول اروپایی دولت ترکیه تاسیس شد. اگرچه در ابتدای امر شخص مصطفی کمال پاشا(آتاترک) رفتاری معتدل در مورد تدین و نخبگان اسلامی در پیش گرفته بود اما پس از تحکیم پایههای قدرت خود با استیلا بخشیدن به سکولاریزمی ستیزه جو و تحدیدگر تصمیم به منکوب کردن اندیشههای اسلامی در ترکیه و تحکم آنچه که بعدها لائیسیته ترکی نامیده شد، گرفت.
حجم سرکوبها و فشارها به دینداران که اکثریت غالب جمعیت ترکیه را شامل میشد و نیز تحدید و تهدید علما، اندیشمندان و قلم به دستان اسلامی از سوی اقلیت چند درصدی بروکرات و نظامی لائیک، همواره موضوع مباحثات تاریخی در ترکیه بوده است.
سرکوبها علیه اسلامیت در دوره پس از آتاترک نیز تداوم یافت اگرچه اسلامگرایان از هر بهانهای برای نمایاندن خود در قامت یک اپوزسیونی که هر لحظه توان همراه کردن نیروهای مردمی را با خود دارد استفاده کردند.
اصلیترین و مهمترین جریان اسلامگرایی که ترکیه معاصر به خود تجربه کرده «جریان ملی گوروش» است که تحت رهبری مرحوم پروفسور نجم الدین اربکان پا گرفت. این جریان که فعالیت خود را از دهه هفتاد میلادی آغاز کرد در طول دهه های 80 و 90 میلادی یکی از اصلیترین بازیگران سیاسی ترکیه بود که توانست اگرچه به قیمت بسته شدن چندین باره احزاب، انجمنها و موسسات خود و اعمال ممنوعیتها و محکومیتهای مختلف در حق رهبرانش، در صحنه سیاسی ترکیه حضور داشته و فعالیت کند. جریان ملی گوروش و خصوصا شخص مرحوم اربکان از چنان اصولگرایی سیاسی برخوردار بودند که هیچ کدام از فشارها و محدودیتهایی که از سوی مشتهای آهنین لائیسیته بر آنان وارد میشد نمیتوانست آنها را از این بنیانها منحرف کند. اصولی همچون پایبندی به اخلاق و تقدم معنویت بر سیاست، مبارزه با صهیونیسم و امپریالیسم شرقی و غربی، دفاع از مسلمانان جهان، پایبندی به اصول دموکراسی و مقابله با هرگونه اقدام خشونت طلبانه از سوی اسلام گرایان در ترکیه و جهان اسلام، مبری بودن از فساد اقتصادی و ساختاری، کارآمدی و به روز بودن، مقابله با قومیتگرایی و تجزیهطلبی در تمام جهان اسلام، تلاش برای تحقق امت اسلامی و استفاده از هر فرصتی برای مقابله با منافع اسرائیل در منطقه، که جریان اربکان به تبع شخص او بر آنها پایبند ماند و هزینه لازم را نیز برای آن داد. با وجود این هزینهها جریان اربکان حرف و فصلی نو در تاریخ اسلامگرایی در جهان اسلام معاصر بود.
این جریان پس از سه دهه حضور جدی در صحنه سیاسی نهایتا با انشعابی که از سوی طیفی از افراد به عنوان نوگرایان تحت رهبری رجب طیب اردوغان و عبدالله گل، به زمین زده شد.
جریان نوگرایان که خود را تحت نام حزب عدالت و توسعه سازماندهی کرده بودند با استفاده از سرمایه معنوی و اعتبار سیاسی مرحوم اربکان که در آن دوره در حال گذراندن دوره محکومیت و ممنوعیت از فعالیت سیاسی بود توانست حاکمیت سیاسی و نقش اول بازیگری سیاسی در کشور را به دست بگیرد.
این جریان پس از آنکه از سرمایه اجتماعی مرحوم اربکان به نفع خود بهرهبرداری کرد به صورت علنی اعلام نمود که از چارچوبهای مرحوم اربکان امتناع کرده است.
اگرچه آن روزها معلوم نبود که کدام تحلیل به جای این تخلیه فکری خواهد نشست اما روند فعالیتهای حزب عدالت و توسعه نشان داد که این حزب خود را در جایگاه یک «سوپر مارکت سیاسی» (این عبارت متعلق به هاکان یاووز جامعهشناس ترک است.) تعریف میکند که از سویی با توجه به صبغه و پیشینه اسلامگرایانه رهبرانش توان همراه کردن اقشار عادی (اکثریت مردم سنتی( ترکیه را با خود دارد و از سوی دیگر با گفتمان پراگماتیستی خود توان همراهی با منافع امپریالیستی و حتی صهیونیستی را نیز داراست.
تمام این منفعت طلبیها و زیگزاگهای سیاسی حزب عدالت و توسعه در طول ده سال گذشته با توجه به موفقیتهای پی در پی این حزب در سیاست داخلی و نیز نهضت خدمت که طرحی موفق و اقتباسی تمام عیار از جنبههای پراکتیکی مرحوم اربکان بود چه از سوی ارزیابان داخلی و چه از سوی طرفداران خارجی حزب به عنوان لیز خوردنهای یک ماهی از دست صیادان قلمداد میشد.
حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان توانسته بود به عنوان یک حزب با صبغهای اسلامی که میتواند در آهنینترین شرایط سکولاریزم ستیزهجو مقاومت کرده و خود را رشد دهد و البته طیف گسترده مردم را با خود همراه کند، معرفی شود.
شاید بتوان چنین ادعا کرد که با وجود آنکه آک پارتی خود را یک حزب اسلامی نمیداند اما بیشک دوران قدرت این حزب مرحله نوینی از اسلام سیاسی در جهان اسلام را رقم زد. موفقیتهای این حزب بسیاری از ناظرین را بر این میداشت تا به موفقیت اسلامگرایی سکولار رای دهند و اسلام سیاسی و یا اسلامگرایی ترکی عدالت و توسعهای را به عنوان سرمشقی موفق در رفتار سیاسی معرفی کنند.
حزب عدالت و توسعه توانسته بود در صحنه جهانی و منطقهای ترکیه منفعل را وارد فاز فعالیت و کنشگری کند و از سوی دیگر در صحنه داخلی نیز با تمام توان کشور را از بند تلاطم اقتصادی رها کرده و با رشد اقتصادی بالا و تحول سیستم بروکراسی همراهی مردمی را با خود داشته باشد. این توفیقات باعث شد تا گفتمانی فکری که برگرفته از شرایط موجود بود ایجاد شود.
اما اکنون وضعیتی کاملا متفاوت در پیش دید ناظران است؛ حزب دچار بن بست فکری شده و اکنون در مرحله ای به سر میبرد که عملگرایی منفعت طلبانه و سودمحور توان باز کردن گرههای موجود را ندارد. ترکیه تا دیروز یک بازگیر بود و اکنون در مرحلهای قرار گرفته که خود میدان بازی است. در چنین شرایطی باید قواعدی نو در انداخت اما مسئله این است که در طول ده سال گذشته عملا حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان هیچ اصل و بنیان سیاسیای را برای خود معتبر ندانستهاند.
این حزب از هرگونه مبنا و بنیان سیاسی تخلیه شده و سودمحوری سیاسی توان پاسخگویی به اقتصائات موجود را ندارد. از سوی دیگر حزب با گذر از مرحله عقل جمعی و اقدام گروهی وارد شرایط فردگرایی شده است. در واقع اکنون حزب حاکم در پی تلاش برای ایجاد «اردوغانگرایی» یا «اردوغانیسم است» اما با توجه به این که شخص اردوغان در طول ده سال گذشته هیچ مبنای اخلاقی و سیاسیای را مرعی نگذاشته از هم اکنون که جنین پروژه در حال شکل گیری است، سقط آن نیز حتمی مینماید.
این وضعیت با جدا شدن قشر متوسط دیندار شهری از اردوغان و فاصله گرفتن عامه مردم دیندار از حزب در حال بغرنج تر شدن است و مشروعیت سیاسی اردوغانیسم را نیز با بحران مواجه خواهد کرد.
اگرچه در نگاه نخست این حرکت رو به زوال در پروژه اردوغانیسم یک زوال سیاسی و انحطاط رفتاری قلمداد شود اما توجه به سابقه بازیگران سیاسی حزب و نیز فرآیند تاریخیای که حزب پای خود را بر گردههای آن نهاده و بالا آمده میتواند ما را به این نظر برساند که زوال اردوغانیسم ضربه سنگینی است که حتی میتواند به بهای مرگ اسلامگرایی در عرصه سیاسی ترکیه بیانجامد. زوال اردوغانیسم اوج انحطاط اسلامگرایی در ترکیه است.
اگر این وضعیت آنچنان که اکنون است تداوم یابد باید خبر از به بن بست رسیدن اسلام سیاسی در ترکیه داد.
در واقع اردوغان در حالی که با به بن بست رساندن خط مرحوم اربکان تلاش کرد تا دست خط خود را حاکم بر تقدیر اسلامگرایی کند اکنون در این دست خط نیز به بن بست رسیده است.
آیا آنانکه که از ابتدا معتقد بودند اردوغان پروژهای برای زدن تیر خلاص به اسلامگرایی در تاریخ ترکیه است، به حق بوده اند؟/
انتهای پیام
مسعود صدرمحمدی
ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.
نظر شما